از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو


از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو

از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو


بیگانه و آشنا نداند غم تو

بیگانه و آشنا نداند غم تو
بیگانه و آشنا نداند غم تو
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو
تا از پس من به کس نماند غم تو
تا از پس من به کس نماند غم تو